سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آمد اما

آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود


         چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود


 


نقش عشق و آرزو از چهره دل شسته بود


        عکس شیدائی در آن آئینه سیما نبود


 


لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت


دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود


 


دردل بیزار خود جزءدین رسوائی نداشت


گرچه روزی همنشین جزء با من رسوا نبود


 


در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود


برق چشمش را نشان از آتش رسوا نبود


 


دیده ام آن چشم درخشان را


                     ولی در این صدف


گوهراشکی که من می خواستم


                               پیدا نبود


درلب مردان مردفریاد دل خاموش بود


آخر آن تنها امید جان من تنها نبود


 


جزءمن اودیگری هم بود          اما ای دریق...