سلام به همه این آهنگ رو حتما دانلود کنید واقعا فو ق العاد ست .
سخنان یاس:
آهنگ
"بخاطر من" یکی دیگه از دردهای جدی اجتماع رو عنوان می کنه. و واقعاٌ
ممنونم از دوست عزیزم "سعید شمس" که آهنگسازی اینکار رو به بهترین نحو
انجام داد. همچنین تشکر می کنم از رضا صوفی نوازنده? سه تار و آرش پاکزاد
که صدا برداری این آهنگ رو انجام داد و از موئر و امید پرتو عزیز که زحمت
عکس رو کشیدن و دوست خوبم اشکان که با آواهای دلنشینش به این آهنگ زیبایی
بخشید. و ممنونم از همه شما که این آهنگ رو دانلود می کنین و می شنوین
««دانلود در ادامه مطلب»»
<< لطفا نظر بدهید!!! >>
!!!!!!عضویت یادتون نره!!!!!!!!
(email sent 2-9-11)
Frank,
My great-grandmother always made certain to call me every year on my birthday to sing to me. As I grew older, I failed to appreciate it as much.
My birthday is next week and I just came across the clip that was shared of someone"s grandma singing to them for their birthday. If you could, thank her for sharing because it helped fill a hole I"ve had in my heart for several years.
I have tears streaming down my cheeks, the happy kind and a few of the sad kind. Just feeling very thankful for the phone calls I did get and planning to continue the tradition with my nieces and nephew so maybe they"ll have a clip like that one day.
(email and voice mail sent 2-3-11)
After my grandmother passed away I saved a voice mail of her singing "It"s somebody"s birthday" on my phone. It means a lot to me that she always called on my birthday to sing me this song. This particular recording is still sent out to every member of my family on their birthday. She passed away in October of 2009.
< height="81" width="100%"> >
Share your LivingVoice with the PostSecret Community and the world. Use the link below, it"s free and easy.
Send us your sounds
< src="http://www.facebook.com/plugins/like.php?href=http%3A%2F%2Fwww.postsecret.com%2F&layout=standard&show_faces=true&width=450&action=like&colorscheme=light&height=80" scrolling="no" frameborder="0" style="border:none; overflow:hidden; width:450px; height:80px;" allowTransparency="true">>
Call 1(800)SUICIDE [1(800)784-2433] for help, day or night.
-----Email Message-----
Frank,
This past Friday night I found myself in a black hole of depression and I didn"t know how I was going to make it through the night. Not knowing where to turn and feeling like I couldn"t stop. I remembered seeing the Hopeline phone number in the front of your book. I talked with someone there for 2 and a half hours and I truly feel that they saved my life.
Thank you for the book, thank Hopeline for being there, and thank the people that send in their postcards so that others know they are not alone with their secrets.
-Casie (with permission)
PostSecret is an ongoing community art project where people
mail in their secrets anonymously on one side of a postcard.
-----Email-----
When I was younger my father was very impatient when helping me learn how to read. He would yell and make me anxious which resulted in me having a fairly bad stutter. My father saw this movie and later apologized to me-- 15 years later and I finally got the apology.
-----Email-----
Young people who stutter often feel despair as a result of their stuttering. "FRIENDS" allows them to receive the support to view their stuttering differently.
-----Email-----
Get a peek under the bar code sticker here >> http://adjix.com/nmbd
-----Email-----
I used to work in a library, and I saved everything I ever found in the books from plane tickets to wedding vow drafts. I just moved to a foreign country and brought those things with me to help me feel less alone.
-----Email-----
This reminds me of my other favorite Blog 1,000 Awesome Things.
-----Email-----
I think about sex with you when I see your art.
See More Secrets. Follow PostSecret on Twitter.
This heartbreaking voicemail recording was shared with me last week. Although I have never believed in holding back secrets, I feel torn about posting this one. Like the young man who gave it to me, I"m haunted by what I could have said to my friend Dave before he took his life.
Here is the email that came with the voicemail-
This is the last thing I heard from my girlfriend in January of 2009. It was right before she took her own life. I didn"t answer the phone because I was in class, and have regretted it ever since.
< height="81" width="100%"> >
HopeLine and PostSecret have teamed up to launch IMAlive in 30 days. IMAlive will be the world"s first virtual crisis network where 100% of the volunteers are trained and certified in crisis intervention. Visit IMAlive
-----Email-----
Last year I received a phone call that my son"s father had attempted suicide while in Iraq. I haven"t given in to the tears, but after hearing this recording, I let them flow and it helped. I blamed myself for the last year for his choice while he moved on. I think I am finally ready to do the same. Thank You
-----Email-----
I listened to that voicemail of the girl saying "goodbye", it was so haunting, it made me want to save her. Then I refreshed the page and saw that 4,000 other people just read the same secrets and heard that same goodbye and wanted to save that girl too. This is why I love your blog. We"re not as alone as it seems.
Share< src="http://static.ak.fbcdn.net/connect.php/js/FB.Share" type="text/java">>
.همیشه بر این باور بوده ام که انسان چیزی نیست جز انتخاب .یعنی تمام اتفاقایی که تو زندگی ما آدما می افته محصول انتخاب و تصمیم هایی هست که خودمان می گیریم.کاش همیشه بتونیم تو یه شرایطی یه تصمیم بگیریم که بعدها بتونیم تاثیراتش چه مثبت و چه منفی رو بپذیریم و هیچ کس رو مقصر و بانی این تصمیم ندونیم.به هر حال دور و برمان را که نگاه کنیم یا به کارهامون در طول زمان دقت کنیم می بینیم و متوجه می شیم که هر تصمصیم و هر انتخاب چه تاثیری در زندگی خودمون یا دیگران داشته.بعضی وقتا واقعا آدم نمی تونه و یا اینکه نمی دونه تاثیر هر تصمیم خودش رو چطور ارزیابی کنه و همین باعث می شه بیشتر خودخوری کنه..اگه بیشتر دقت می کردم..اگه حواسم رو جمع می کردم..اگه بیشتر فکر می کردم..اگه بیشتر تحقیق می کردم..اگه با یکی مشورت می کردم...اگه حرف گوش می دادم و این اگر و اما ها بلای جان آدم می شه و نمی ذارن تمرکزت رو روی مساله ای که باهاش مواجه هستی بذاری و اون رو خوب تحلیل کنی و با توجه به موقعیتی که توش قرار گرفتی بگی گذشته ها گذشته و حالا باید چیکار کنم؟..خیلی ها تو این شرایط زانوی غم در بغل می گیرن و حل مشکلات رو به گذشت زمان می سپارند و یه سری دیگه سعی می کنن از آجر هایی که به طرفشون پرتاب می شه خونه بسازن و به عبارت دیگه تهدید رو به فرصت تبدیل می کنن و یه عده هم واقعا کم میارن و دست به کارایی می زنن که نتیجه اش خودکشی..اعتیاد..افسردگی و ... است..و به نظر من تو این شرایط یه دوست خیلی خوب که می تونه هر کسی باشه از پدر و مادر و برادر و خواهر گرفته تا همسر و همکار و ..می تونه خیلی به آدم کمک کنه و سنگ صبورش باشه.یه جمله ای هست از امام علی که می گه"ناتوان ترین مردم کسانی هستند که از داشتن یک دوست خوب محرومند." ..راستی ما جوری رفتار کردیم که بتونیم برا خودمون یه دوست خوب برای این مواقع داشته باشیم؟کسی که خیلی باهاش راحتیم و حرف ما رو می شنوه ، ما رو بابت اشتباهاتمون تحقیر نمی کنه و کاملا درکمون می کنه و بدون هیچ چشمداشتی راهنماییمون می کنه...
پ.ن:
1-سریال s**e*x and the city(صک...س و شهر)از اون سریال هاییه که می تونه برا خیلی ها جذاب باشه.این سریال بیشتر از اونی که به مسائل جن.. سی بپردازه به روانشناسی ارتباطات می پردازه.این سریال داستان زندگی 4 زنه که هر کدام سرگذشتی رو دارن یکی طلاق گرفته ،یکی بارداره ، یکی خواستگار پر و پا قرصی داره و یکی روزنامه نگاره و دوست پسر داره (این شرایط مطلق نیست و ممکنه شرایط تو بعضی قسمت ها تغییر کنه).اینا به هر مناسبتی دور هم جمع می شن و و در باره مسائل روزمره یا دغدغه هاشون تو ارتباط با جنس مخالف حرف می زنن و خیلی زیبا مسائل رو تحلیل می کنن.یه جورایی این سریال سطح داره و قابل توصیه به هر جمع و خانواده ای نیست بخاطر شفافیت تو بیان خیلی از مسائل و یا نشون دادن مناظری که ممکنه اسلام به خطر بیفته ولی از اون جور سریال هایی است که واقعا نکات آموزنده ی زیادی داره.پیشنهاد می کنم اگه شرایط و امکانش رو دارین حتما ببینین..
2-...
که من
بی تو نه آغازم نه پایان
تویی
آغاز ِ روز ِ بودن ِمن
3- کتاب "قلندر و قلعه" رو دارم می خونم.رمانیه بر اساس زندگی شهاب الدین سهروردی..
4-..هنوزم کلافه و سردرگمم...
نمی خواستم ماشین رو ببرم تو پارکینگ ، با خودم گفتم تو کوچه پارک می کنم ،الانم که حدود ساعت چهاره ، سریع نهارم رو می خورم و می رم دندانپزشکی .اینجوری زود تر هم به مطب می رسم و کارم زود راه می افته .در حال پارک کردن ماشین تو کوچه بودم که دیدم یه پسر کوچولو کنار ماشین من وایساده و داره حرف می زنه باهام ، شیشه رو دادم پایین و باهاش حال و احوال کردم و گفتم چی می گی عزیزم.حدود 5 سال سن داشت، غمگین نگام کردو گفت شما بچه ندارین؟گفتم نه.چطور مگه؟با یه حس غریبی گفت اگه بچه دارین بهش می گین بیاد تو کوچه باهم بازی کنیم.حوصله ام سر رفته الانم کسی نیست باهاش بازی کنم هیچ بچه ای هم الان تو کوچه نیست. اسمش رو پرسیدم..گفت عرفان..بهش امیدواری دادم که یه کم دیگه صبر کنه دوستاش میان بیرون و اونوقت می تونن با هام کلی بازی کنن.با خنده ای بر لب..در حالی که هنوز دو دل بود رفت یه گوشه ای کنار دیوار وایساد و تو کوچه چپ و راست نگاه می کرد شاید یه همصحبت و هم بازی گیرش بیاد و از تنهایی در بیاد....ذهنم خیلی درگیر این موضوع بود اون روز..بعد از نهار که داشتم می رفتم دندانپزشکی برای چک آپ کردن..دیدم کوچه شلوغ شده و عرفانم بین بچه ها داره بازی می کنه..نگاش کردم..خندید..منم خندیدم و براش دست تکون دادم...... دیگه تنها نبود.از چهره اش می شد فهمید که چقدر از این لحظات با هم بودن .با دوستاش بودن و تو جمع بودن داره لذت می بره.حداقل برای یکی دو ساعت تنهایی اش رو با کوچه و دوستاش تقسیم کرده بود....
هر کدوم از ماها روزانه چند بار این تنهایی ها رو می بینیم و حس می کنیم..هر چند آدم بزرگا هم این روزا خیلی تنها هستن و احساس تنهایی می کنن..با خودم فکر می کنم که این دستآورد زندگی ماشینی برای ما آدماست.یه زمانی خونه ها حیاط داشتندو یه حوض کوچیک که دور تا دورش بچه ها بازی می کردند.نه کامپیوتری بود نا آتاری و نه گیم. نه اینترنتی بود و نه موبایلی و نه پیامکی..ارتباطات رو در رو بود.بچه ها با انرژی بودند و شاد..هیچ بچه ای افسرده نبود..از توی هر خونه ای صدای دو سه تا بچه می اومد که داشتن بازی می کردند.اما الان چی..مشکلات اقتصادی..گرانی..تورم..مشکل مسکن و اشتغال و هزینه های بالای زندگی و خرج بچه داری باعث شده خانواده ها به یه بچه اکتفا کنند ..اونم در شرایطی که زن و مرد هر دو شاغلند..روزا که نیستن کنار بچه شون..شب هم که میان خسته و کوفته کی دیگه حوصله بازی کردن با بچه ها رو داره.این بچه ها چه گناهی کردن که باید تو مهد کودک و خونه ی مامان بزرگ بابا بزرگاشون بزرگ بشن.چقدر خانواده ها به نیازهای عاطفی اونا توجه می کنن.صرف اینکه حواسمون به غذا و لباساشون باشه کافیه؟صرف اینکه برا کلاسایی که برا خودمون آرزو یا عقده بوده..منظورم کلاس های هنری و زبان و موسیقیه که در حد جنون آمیزی بچه ها رو وادار می کنیم وپشت سر هم و بی وقفه می فرستیمشون به این کلاسا ..مبادا که از بچه های دیگه کم بیارن.اینم یه جور ظلم به بچه ها که تاوان چشم و هم چشمی بزرگترا رو می دن بدون اینکه توجه کنیم ظرفیت اونا چقدره...اونوقت هی می شینیم و شعار می دیم که بچه های این دور و زمونه قدر نشناسند و ال و بل..باور کنین بچه ها حاضرند یه دست لباس کم تر داشته باشن..یه کلاس موسیقی رو نرن یه بسته پاستیل کمتر بخورن ولی بیشتر بهشون توجه بشه..بهشون محبت بشه..براشون وقت گذاشته بشه ..باهاشون بازی بشه...بچه ها رو دریابیم..خیلی تنهان..
پ.ن:
1-در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارندو اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند...صادق هدایت- بوف کور
2-از تنهایی به میان مردم می گریزم واز مردم به تنهایی پناه می برم..دکتر شریعتی
3-در حال خوندن جلد نهم "کلیدر" هستم..
4-دارم می رم ماموریت..کرمان...فارس..خوزستان و احتمالا بوشهر..فشرده و پشت سر هم.
بعدا نوشت:
یکی از دوستان عزیز وبلاگی یه پیغام گذاشته تو این پست که عین متنش رو اینجا می ذارم.شاید این وبلاگ من واسطه ی خیر بشه و بتونه گره از مشکل یه انسان باز کنه:
سلام
یه اعلامیه رو دیوار بیمارستان زده بودند با دستخط کودکانه و نه چندان زیبا. در این اعلامیه اومده بود که یه کودک 9 ساله بنام محمد حسین محمدی برای پیوند مغزاستخوان نیازمند گروه خونی ب مثبت بود. با توجه به اینکه وبلاگ شما به عنوان یه رسانه جمعی میتونه بینندگان و خیرینی رو برای اهدای پلاکت به این کودک 9ساله باخبر کنه ازتون خواهش می کنم این شماره تلفن رو تو وبلاگتون قرار بدید و بگید که نیازمند گروه خونی ب مثبته. تو روزهای بعد انشالا اطلاعات دقیقتری از این بیمار بهتون ارسال می کنم. آخه امروز سرسری فقط شماره تلفنش رو نوشتم.
09137444843 B+
• مرغه باخروس میرن بقالی. مرغه میگه تخم مرغ داری؟ بقال میگه چرا خودت تخم نمیزاری. مرغه میگه آخه ما هنوز نامزدیم جیگر
مرغه باخروس میرن بقالی. مرغه میگه تخم مرغ داری؟ بقال میگه چرا خودت تخم نمیزاری. مرغه میگه آخه ما هنوز نامزدیم جیگر...
• برای شادی روح بانو یوها 10 بار بگو لعنت بر بانو سویا، این پیام رو برای 10 نفر بفرست، حتما امشب جومونگ میاد به خوابت
برای شادی روح بانو یوها 10 بار بگو لعنت بر بانو سویا، این پیام رو برای 10 نفر بفرست، حتما امشب جومونگ میاد به خوابت...
• دو چیز است که پر کردنش غیر ممکنه.کیسه گدا قلب زن
دو چیز است که پر کردنش غیر ممکنه.کیسه گدا قلب زن...
یه روز یه مرد به یه زن حامله میگه
این چیه
زن: بچمه
مرد: دوستش داری؟
زن: آره
مرد:پس چرا قورتش دادی